ویژگی تصمیم گیریدر سیاستگذاری: سیاستگذاری به منزله یک هنر واقعی
تصمیم گیریها همیشه «مثبت» نیستند تا شاهد تغییر مهمیباشیم و یک پدیده جدیدی ظهور کند. در سیاستگذاری اغلب شاهد تصمیمات منفی هستیم که باعث میشوند تصمیمات قبلی همچنان پابرجا بمانند. یکی از دلایل تعدد تصمیمات منفی در برابر تصمیمات مثبت، الزامات تصمیمات مثبت است: توافقهای قبلی، قوانین، نهادها و مقررات با تغییرات اساسی مواجه میشوند. به ندرت تصمیمات مثبت به صورت تغییرات حاشیهای یا تدریجی ظاهر میشوند.
بازیگران سیاسی دخیل در مرحله تصمیم گیریمحدودتر از بازیگران فعال در دیگر مراحل سیاستگذاری هستند. تنها بازیگران دارای مشروعیت قانونی لازم تصمیم گیریمیکنند. حتی تصمیم گیری در زمان اتخاذ سیاست با تصمیاتی که در حین اجرای سیاستها و ارزیابی انجام میشود تفاوت دارد. هرچند در تمامیاین مراحل نوعی تصمیم گیری رقم میخورد، اما تنها در هنگام اتخاذ سیاست است که کار تصمیم گیری به صورت متمرکز انجام میشود. به طور کلی ویژگی مرحله تصمیم گیری سیاست برابر است با:
- سیاستگذاران یک یا چند سیاست پیشنهادی را جهت انتخاب و تصمیم گیریدر اختیار دارند.
- سیاستگذاران در زمان اتخاذ سیاست به طور ضمنی از چندین معیار مشخص برای تصمیم گیریپیروی میکنند.
- سیاستگذاران زمان قابل توجهی را به انجام مقایسه سیاستهای پیشنهادی و و رده بندی کردنشان اختصاص میدهند (غیررسمیو تنها بر اساس معیارهای سیاستگذاران)
- سیاستگذاران قلمرو یک سیاست پیشنهادی را به طور واضح و شفاف مشخص میکنند به نحوی که در آینده قابلیت اجرا داشته باشد.
اما تصمیم گیریسیاست تحت شعاع عوامل مختلفی قرار دارد به طوری که در هر یک از موضوعات منابع، سیاستگذاران دخیل و سازمان مروبطه تفاوت میکند. هریک از سیاستگذاران در دانش، پیش زمینه و ارزشها از یکدیگر تمایز دارند که باعث میشود رویکرد و ملاکهای خاص خود را در هنگام تصمیم گیریاعمال کنند. از همین جهت نمیتوان به راحتی خروجی تصمیماتی را که قرار است اتخاذ شود پیشبینی کرد. از طرفی هم در بسیاری از کشورها تصمیم گیری فاقد شفافیت لازم انجام میشود؛ تصمیم گیری با درجهای از فساد و تضاد منافع همراه است. لذا تلاشهایی که افراد دلسوز برای پیاده سازی یک فرایند تصمیم گیری نظام مند و مبتنی بر شواهد انجام میدهند با مقاومت جدی مواجه میشود.
برداشت عمومیاز مرحله تصمیم گیریسیاست این است که سیاستگذاری امری صرفاً سیاسی است: بازیگرانی مجاز به دخالت هستند که دارای مشروعیت قانونی (سیاسی) باشند. هرچند که تصمیم گیریسیاست را میتوان سیاسی در نظر گرفت، زیرا تصمیمات اتخاذ شده بازندگان و برندگانی را ایجاد میکند. اما بعد سیاسی تصمیم گیری تمام ماجرا نیست. آگاهی از اینکه اهداف از پیش تعیین شده با سیاست پیشنهادی محقق میشوند یا آگاهی از اینکه پیامد بلند مدت سیاست در آینده چگونه خواهد بود، نیاز به دانش و تحلیل تخصصی دارد. به همین دلیل بعد فنی و تخصصی تصمیم گیری بر بعد سیاسی آن غلبه میکند.
از طرفی هم هرچند بازیگران کلیدی در زمان تصمیم گیریرا همان نخبگان دولتی تشکیل میدهند اما با توجه به موضوع سیاست ممکن است اهمیت نقش این افراد تغییر کند: مثلاً سیاست میتواند قانون، مقررات یا دستورالعمل باشد که پیش نیاز فهم آن و دامنه اثر گذاری اش به کلی متفاوت است. در این صورت تصمیم گیریمیتواند تنها جمع بندیای از تصمیمات گذشته مدیران دولتی باشد. حتی پیش میآید که سیاستگذاران از مدیران دولتی بخواهند دیدگاهشان را در خصوص سیاستهای پیشنهادی ارائه کنند. در این صورت باز نقش مدیران دولتی بر بازیگران تصمیم گیرنده غلبه میکند.
بعد دیگری که در مرحله تصمیم گیریمیتواند اثر داشته باشد وضعیت سازمان یافتگی سیاست است. توجه به این نکته اهمیت دارد که تمامیسیاستهای اتخاذ شده در نهایت باید توسط (حداقل) یکی از کارگزاران دولتی اجرا شود. بسته به اینکه کدام کارگزار در این مساله دخیل باشد، سازمان مربوطه دارای درجهای از قدرت دخالت و اعمال نظر در قبال سیاست پیشنهاد شده است.
پس در نهایت مرحله تصمیم گیریتحت شعاع سه بعد سیاسی، فنی و سازمانی است. حاکم بودن این ملاحضات مرحله اتخاذ سیاستها را منحصر به فرد میکند. تصمیم گیریهای در قبال سیاست عمومیبا تصمیم گیریهای انجام شده در بخش خصوصی که تنها کسب سود بیشتر را دنبال میکنند تفاوت فاحشی دارد. مهارت بازیگران سیاسی در توجه به ابعاد سه گانه ارتباط مستقیمیبا کیفیت تصمیم گیری و اثربخشی سیاستها دارد. این موضوع به ما یادآوری میکند که سیاستگذاری یک هنر است!
برگرفته از رامش، هولت، هو و فریتزن